متن شعرهای آلبوم جدید محمد اصفهانی به نام «بی واژه»
1- بی واژه
منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن
اسممو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن
منو تنها منو عاشق منو خوب من صدا کن
منو از همین ترانه واسه ما شدن صدا کن
منو بی واژه صدا کن همصدا تر از همیشه
به همون اسم عزیزی که برات کهنه نمیشه
واسه زندگی صدا کن واسه هر چی عاشقانه است
واسه حرفای قشنگی که نگفته شاعرانه است
منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن
اسممو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن
منو شب صدا کن اما اون شبی که تو رو داره
اون شبی که جای ماهش تو رو پیش من بیاره
منو آیینه صدا کن که می خوام مثل تو باشم
که برای با تو بودن می خوام از خودم جدا شم
منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن
اسممو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن
2- معجزه
منو راهی کن به سوی روشنی بزار با تو زیر و رو شه زندگی
توی چشم من نگاه کن و ببین تویی بهترین دلیل عاشقی
تا نفس می کشی تو ثانیه ها شب من همرنگ رویای توئه
روز من با اسم تو شروع میشه انگاری دنیا تو دستای توئه
با تو خوشبختی دیگه یه قصه نیست یه حقیقته مثل یه معجزه است
انگاری باید میومدی که من با تو پرواز کنم از این قفس
واسه رد شدن از این تنهاییا یاد تو همیشه همراه منه
این روزا پر میشه از تکرار تو وقتی نبض عشق تو رگهام می زنه
با تو آرامش و احساس می کنم تازه میشه هر نفس دنیای من
بهترین لحظه دنیاس وقتی که عطر تو می پیچه تو رویای من
با تو خوشبختی دیگه یه قصه نیست یه حقیقته مثل یه معجزه است
انگاری باید میومدی که من با تو پرواز کنم از این قفس
3- غم دوری
سرده تمام لحظه هام پاییزه باغچه تنم
بی تو نفس نمی کشم هر لحظه من جون می کنم
رفتی سفر چه آروم نگفتی یاری داری
نگفتی پشت این در چشم انتظاری داری
کاشکی میشد که یک شب مهمون خواب من شی
حتی واسه یه لحظه رویای ناب من شی
دیدار ما عزیزم باشه واسه قیامت
اما بدون به دوریت هرگز نکردم عادت
نداره راه برگشت این سفر همیشه
غصه بی تو بودن هیچ وقت تموم نمیشه
هنوزم که هنوزه دلم هواتو داره
گوشه کناره خونه تو رو یادم میاره
کاشکی میشد که یک شب مهمون خواب من شی
حتی واسه یه لحظه رویای ناب من شی
دیدار ما عزیزم باشه واسه قیامت
اما بدون به دوریت هرگز نکردم عادت
4- باور نکن
باور نکن تنهاییت را من در تو پنهانم تو در من
از من به من نزدیک تر تو از تو به تو نزدیک تر من
باور نکن تنهاییت را تا یک دل و یک درد داریم
تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر می گذاریم
دل تاب تنهایی ندارد باور نکن تنهاییت را
هرجای این دنیا که باشی من با توام تنهای تنها
من با توام هرجا که هستی حتی اگر باهم نباشیم
حتی اگر یک لحظه یک روز با هم در این عالم نباشیم
این خانه را بگذار و بگذر با من بیا تا کعبه دل
باور نکن تنهاییت را من با توام منزل به منزل
5- اگه باشی
بیا و رو به خورشید رو به خوشبختی خطر کن
بسه دریا بسه بارون همسفر قصد سفر کن
اگه باشی کنار من
با تو میاد بهار من
اگه باشی غم ندارم بی تو هم همدم ندارم
تو همونی که پا به پات هر چی غمه جا می زارم
همسفر هر جا که هستی با تو رفتن آرزومه
سخته راه رفتن اما پای غم موندن حرومه
اگه باشی رها میشم
کبوتر دعا میشم
اگه باشی غم ندارم بی تو هم همدم ندارم
تو همونی که پا به پات هر چی غمه جا می زارم
هر چی غمه جا می زارم پا روی دنیا می زارم
دست دلم رو می گیرم تو دست فردا می زارم
6- رستگاران
چه آرام در خود شکستم
چه دلتنگ تنها نشستم
نشستم به هوای تو من با تو ارام پس از این به خدا
گریه نکن دل بی تاب از بی خبری
شکوه نکن تن رنجور از در به دری ای وای
با من و دل تو بگو چه گذشت با دل زار و شکسته من
پر بکشد به هوای تو تا کی برسد تن خسته من
چه سازد دلتنگ دیدار
چه گوید با عکس دیوار
نشیند به هوای تو دل تا که بازآیی گل گم شدنم
گریه نکن دل بی تاب از بی خبری
شکوه نکن تن رنجور از در به دری ای وای
7- فردای پنهانی
سردم در جان از تو جانم ویران از تو
پنهان شد شبهایم روزم پنهان از تو
هر دم در آزارم وای از حالی که من دارم
وای از امروز وای از فردا با تو تنها بی تو تنها
می سوزد دل می سازد جان
تا کی تردید تا کی حاشا
تا کی با رویایت وای از رویا
نا امیدم بر راهی خاموشم در چاهی
می خواهم بگریزم از فردایم گاهی
نفرینم در جانی وای از فردای پنهانی
وای از امروز وای از فردا با تو تنها بی تو تنها
می سوزد دل می سازد جان
تا کی تردید تا کی حاشا
تا کی با رویایت وای از رویا
8- ناجی
ناجی تشنگی خاک خیره موند چشمای نمناک
حسرت شکفتنی تا اشک آرزو بشه پاک
غربت یاس و بنفشه دور پیچک زمونه
بازی تقدیر شاید عطر عشق جایی نمونه
کسی نیست از جنس بارون با شقایق همنفس شه
همه رویاهای کهنه می ره تا رنگ هوس شه
خونه عاشقی شاید تا همیشه سوت و کوره
گم شدیم تو جاده انگار راه قصه اش خیلی دوره
9- غزال
شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد
جدا ز دامن مادر به دام دانه بیفتد
ز نازکی ز ندامت ز بیم صبح قیامت
بدان نشان که شنیدی سری به شانه بیفتد
به کار آن که برون از بهشت گشته عجب نیست
که در جهنم غربت به یاد خانه بیفتد
نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهی
خدای را که مبادا که دل از نشانه بیفتد
دلم به کشتی غربت به توف لجه غربت
چو از کرانه تربت به بیکرانه بیفتد
شوم چو ابر بهاران ز جوش اشک چو باران
که دانه دانه برآید که دانه دانه بیفتد
جهان دل از تو تو جانی نه بلکه جان جهانی
کمه سکندر و دارا کز این فسانه بیفتد
خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو
بیا که آتش صیاد از زبانه بیفتد
الا غریب خراسان رضا مشو که بمیرد
اگر که مرغک زاری از اشیانه بیفتد
10- بی واژه ( رومانس )
11- خورشید فردا
با من از سایه نگو خورشید فردا مال ماست
تو که باروم کنی عشق یه دنیا مال ماست
شب نگو شکوه نگو قلب ستاره روشنه
غم نگو غصه نگو وقتی دلت پیش منه
دست به دست من بده پا به پای من بیا
بخون امروز مال عشق بگو فردا مال ماست
تازه شو مثل ترانه تازه شو پر اوازت و آسمون بده
فرصت گفتن و از خودت نگیر واژه های خسته رو امون بده
بگو از روشن بارون خدا بگو از سبزی خاک و خاطره
از نسیم نفس سنگ و درخت بگو از شبنم پشت پنجره
دست به دست من بده پا به پای من بیا
بخون امروز مال عشق بگو فردا مال ماست
منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن
اسممو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن
منو تنها منو عاشق منو خوب من صدا کن
منو از همین ترانه واسه ما شدن صدا کن
منو بی واژه صدا کن همصدا تر از همیشه
به همون اسم عزیزی که برات کهنه نمیشه
واسه زندگی صدا کن واسه هر چی عاشقانه است
واسه حرفای قشنگی که نگفته شاعرانه است
منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن
اسممو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن
منو شب صدا کن اما اون شبی که تو رو داره
اون شبی که جای ماهش تو رو پیش من بیاره
منو آیینه صدا کن که می خوام مثل تو باشم
که برای با تو بودن می خوام از خودم جدا شم
منو دریا منو بارون منو آسمون صدا کن
اسممو واژه به واژه تو دل ترانه جا کن
2- معجزه
منو راهی کن به سوی روشنی بزار با تو زیر و رو شه زندگی
توی چشم من نگاه کن و ببین تویی بهترین دلیل عاشقی
تا نفس می کشی تو ثانیه ها شب من همرنگ رویای توئه
روز من با اسم تو شروع میشه انگاری دنیا تو دستای توئه
با تو خوشبختی دیگه یه قصه نیست یه حقیقته مثل یه معجزه است
انگاری باید میومدی که من با تو پرواز کنم از این قفس
واسه رد شدن از این تنهاییا یاد تو همیشه همراه منه
این روزا پر میشه از تکرار تو وقتی نبض عشق تو رگهام می زنه
با تو آرامش و احساس می کنم تازه میشه هر نفس دنیای من
بهترین لحظه دنیاس وقتی که عطر تو می پیچه تو رویای من
با تو خوشبختی دیگه یه قصه نیست یه حقیقته مثل یه معجزه است
انگاری باید میومدی که من با تو پرواز کنم از این قفس
3- غم دوری
سرده تمام لحظه هام پاییزه باغچه تنم
بی تو نفس نمی کشم هر لحظه من جون می کنم
رفتی سفر چه آروم نگفتی یاری داری
نگفتی پشت این در چشم انتظاری داری
کاشکی میشد که یک شب مهمون خواب من شی
حتی واسه یه لحظه رویای ناب من شی
دیدار ما عزیزم باشه واسه قیامت
اما بدون به دوریت هرگز نکردم عادت
نداره راه برگشت این سفر همیشه
غصه بی تو بودن هیچ وقت تموم نمیشه
هنوزم که هنوزه دلم هواتو داره
گوشه کناره خونه تو رو یادم میاره
کاشکی میشد که یک شب مهمون خواب من شی
حتی واسه یه لحظه رویای ناب من شی
دیدار ما عزیزم باشه واسه قیامت
اما بدون به دوریت هرگز نکردم عادت
4- باور نکن
باور نکن تنهاییت را من در تو پنهانم تو در من
از من به من نزدیک تر تو از تو به تو نزدیک تر من
باور نکن تنهاییت را تا یک دل و یک درد داریم
تا در عبور از کوچه عشق بر دوش هم سر می گذاریم
دل تاب تنهایی ندارد باور نکن تنهاییت را
هرجای این دنیا که باشی من با توام تنهای تنها
من با توام هرجا که هستی حتی اگر باهم نباشیم
حتی اگر یک لحظه یک روز با هم در این عالم نباشیم
این خانه را بگذار و بگذر با من بیا تا کعبه دل
باور نکن تنهاییت را من با توام منزل به منزل
5- اگه باشی
بیا و رو به خورشید رو به خوشبختی خطر کن
بسه دریا بسه بارون همسفر قصد سفر کن
اگه باشی کنار من
با تو میاد بهار من
اگه باشی غم ندارم بی تو هم همدم ندارم
تو همونی که پا به پات هر چی غمه جا می زارم
همسفر هر جا که هستی با تو رفتن آرزومه
سخته راه رفتن اما پای غم موندن حرومه
اگه باشی رها میشم
کبوتر دعا میشم
اگه باشی غم ندارم بی تو هم همدم ندارم
تو همونی که پا به پات هر چی غمه جا می زارم
هر چی غمه جا می زارم پا روی دنیا می زارم
دست دلم رو می گیرم تو دست فردا می زارم
6- رستگاران
چه آرام در خود شکستم
چه دلتنگ تنها نشستم
نشستم به هوای تو من با تو ارام پس از این به خدا
گریه نکن دل بی تاب از بی خبری
شکوه نکن تن رنجور از در به دری ای وای
با من و دل تو بگو چه گذشت با دل زار و شکسته من
پر بکشد به هوای تو تا کی برسد تن خسته من
چه سازد دلتنگ دیدار
چه گوید با عکس دیوار
نشیند به هوای تو دل تا که بازآیی گل گم شدنم
گریه نکن دل بی تاب از بی خبری
شکوه نکن تن رنجور از در به دری ای وای
7- فردای پنهانی
سردم در جان از تو جانم ویران از تو
پنهان شد شبهایم روزم پنهان از تو
هر دم در آزارم وای از حالی که من دارم
وای از امروز وای از فردا با تو تنها بی تو تنها
می سوزد دل می سازد جان
تا کی تردید تا کی حاشا
تا کی با رویایت وای از رویا
نا امیدم بر راهی خاموشم در چاهی
می خواهم بگریزم از فردایم گاهی
نفرینم در جانی وای از فردای پنهانی
وای از امروز وای از فردا با تو تنها بی تو تنها
می سوزد دل می سازد جان
تا کی تردید تا کی حاشا
تا کی با رویایت وای از رویا
8- ناجی
ناجی تشنگی خاک خیره موند چشمای نمناک
حسرت شکفتنی تا اشک آرزو بشه پاک
غربت یاس و بنفشه دور پیچک زمونه
بازی تقدیر شاید عطر عشق جایی نمونه
کسی نیست از جنس بارون با شقایق همنفس شه
همه رویاهای کهنه می ره تا رنگ هوس شه
خونه عاشقی شاید تا همیشه سوت و کوره
گم شدیم تو جاده انگار راه قصه اش خیلی دوره
9- غزال
شبیه مرغک زاری کز آشیانه بیفتد
جدا ز دامن مادر به دام دانه بیفتد
ز نازکی ز ندامت ز بیم صبح قیامت
بدان نشان که شنیدی سری به شانه بیفتد
به کار آن که برون از بهشت گشته عجب نیست
که در جهنم غربت به یاد خانه بیفتد
نشان گرفته دلم را کمان ابروی ماهی
خدای را که مبادا که دل از نشانه بیفتد
دلم به کشتی غربت به توف لجه غربت
چو از کرانه تربت به بیکرانه بیفتد
شوم چو ابر بهاران ز جوش اشک چو باران
که دانه دانه برآید که دانه دانه بیفتد
جهان دل از تو تو جانی نه بلکه جان جهانی
کمه سکندر و دارا کز این فسانه بیفتد
خیال کن که غزالم بیا و ضامن من شو
بیا که آتش صیاد از زبانه بیفتد
الا غریب خراسان رضا مشو که بمیرد
اگر که مرغک زاری از اشیانه بیفتد
10- بی واژه ( رومانس )
11- خورشید فردا
با من از سایه نگو خورشید فردا مال ماست
تو که باروم کنی عشق یه دنیا مال ماست
شب نگو شکوه نگو قلب ستاره روشنه
غم نگو غصه نگو وقتی دلت پیش منه
دست به دست من بده پا به پای من بیا
بخون امروز مال عشق بگو فردا مال ماست
تازه شو مثل ترانه تازه شو پر اوازت و آسمون بده
فرصت گفتن و از خودت نگیر واژه های خسته رو امون بده
بگو از روشن بارون خدا بگو از سبزی خاک و خاطره
از نسیم نفس سنگ و درخت بگو از شبنم پشت پنجره
دست به دست من بده پا به پای من بیا
بخون امروز مال عشق بگو فردا مال ماست
+ نوشته شده در یکشنبه نوزدهم آذر ۱۳۹۱ ساعت توسط جهانیان
|
ما همه تحت تاثیر همدیگر هستیم. اگر غیر از این باشد، از هیچ کس هیچ چیز نیاموخته ایم. من تحت تاثیر همه ام، هم چنان که خیلی ها تحت تاثیر من اند. من جمعیتی کثیرم... .. .